سلام.یه سلامه متفاوت با همه سلامهای قبلی ! یه سلام که توش یه دنیا گرمیه و یه دنیا آرزوی قشنگ واسه همه اونایی که منو میشناسن یا من اونارو میشناسم! دوستم دارن یا من اونارو دوست دارم و به همه اونایی که نوشته هامو میخونن.
خیلی وقت بود دلم میخواست یه چیزایی اینجا بنویسم اما واقعا حوصله نداشتم یا اگه حوصله هم داشتم مطمئن بودم هر چی اینجا بنویسم فقط بقیه رو ناراحت میکنه. ولی امروز دلم میخواد اینجا کلی حرف بزنم.
تو این مدت اتفاقهای زیادی افتاد که البته متاسفانه بیشترش تلخ بود و بهتر اینه که اصلا جایی اونارو ثبت نکنم چون نمیخوام دیگه بهشون فکر کنم. اما خودمونیم چه حالی میده بزنی تو گوش پسری که پاشو از گلیمش بیشتر دراز کرده!
امشب میخوام بگم ترحم ممنوع ! من عوض شدم خودم اینو درک میکنم شدم یه آدم دیگه و این فقط و فقط وظیفه یه نفره که منو برگردونه به همون آدم قبل! نمیدونم میتونه یا نه ولی میدونم کار سختیه!خیلی بده که با همه وجودت یه نفرو دوست داشته باشی ؛ اون با همه برات فرق داشته باشه ولی یهو بفهمی نه اصلا اونی نبوده که فکر میکردی! شاید الانم دارم اشتباه میکنم نمیدونم ولی واقعیت اینه که من این روزها دچار سردرگمی شدم. نمیتونم مثه قبل آدمها رو از هم جدا کنم همه مثه هم شدن حتی ا...ر برام مثه همه شده و خودم هم از این موضوع واقعا ناراحتم. تقصیره کیه؟ من ـ اون ـ ا..ر! چیزی که این وسط داره کم کم اذیتم میکنه اینه که سعی هم نمیکنه بهم ثابت کنه همه حرفاش از یه نوعه دیگه بوده واسه همین هر روز با این کابوس بلند میشم که واقعا سر کارم!
امروز وقتی ازش خواستم تا راجع به دوست قدیمیش حرف بزنه طوری بحث رو عوض کرد که واقعا خودم هم راهی پیدا نکردم تا سر بحثو باز کنم تا مثه دو تا آدم با شعور با هم حرف بزنیم و این خیلی بده!
ما همدیگرو دوست داریم ولی تا حالا با هم راحت راجع به این جور مسائل حرف نزدیم ادعامون میشه با هم راحتیم ولی.....
نمیخوام فکرهای بد کنم نمیخوام نظرم عوض بشه ولی خوب کمک لازم دارم ولی کمکم نمیکنه!
صدا کن مرا صدای تو خوب است!